نیایش عزیز ماماننیایش عزیز مامان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
نازنین عزیزمنازنین عزیزم، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

نازنین و نیایش

نازنینم 11 مهر 84 من رو به افتخار مادری منصوب کرد و برای دومین بار نیایشم 31 تیر 90

اول مهر و شروع مدرسه

1394/7/4 13:39
نویسنده : مامان زهره
514 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امسال اول مهر برای من یه تغییر داشت اونم این بود که دو تا دخترا رو باید راهی مدرسه می کردم .نیایش خانم که امسال می ره پیش دبستانی یک و نازنین هم کلاس چهارم .

مثل همه بچه ها این دو تا دختر هم شور و شوق خاصی داشتن برای رفتن به مدرسه .

نیایش روز 31 شهریور باید می رفت . اون روز رو سه ساعت مرخصی گرفتم چون باید ساعت 9 می رفتن . خیلی خوشحال بود . به محض اینکه صداش کردم از خواب بیدار شد و آماده شد برای رفتن به اولین تجربه آموزشی خارج از منزل .

نازنین هم همراهش اومد . صبح که بیدار شد خودش گفت که امروز باید از زیر قرآن ردم کنی و منم همین کار رو کردم . انشاءا.. که تا آخر موفق باشه .

خیلی خوشحال و با عجله دوید توی مدرسه . هنوز من کاملا ماشین رو پارک نکرده بودم که نیایش از ماشین پرید بیرون و رفت توی مدرسه . بچه ها یکی یکی با ماماناشون میومدن و خیلی منظره قشنگی بود . بچه های کوچولو با مانتو و مقنعه وارد می شدن . خیلی از بچه ها به مامانشون چسبیده بودن و نمی خواستن که جدا بشینن . نیایش خودش فوری رفت تو و کنار بچه ها نشست . ازش فیلم و عکس گرفتم . فکر می کنم از همه بچه ها کوچولوتر بود . براشون آهنگ گذاشتن و بچه ها دست زدن . بعد مسابقه بین بچه ها برگزار کردن و بعد هم برای مامانا که منم توی مسابقه شرکت کردم . باید بادکنکهایی که بهمون داده بودن رو اونقدر باد می کردیم که بترکه . برای بچه ها و مامانهایی که همشون یاد بچگی خودشون افتاده بودن جالب بود .

چون من یه جلسه داشتم و باید حتما میومدم سرکار . به مامانم زنگ زدم که بیاد و به جای من اونجا باشه و بعد هم رفتم . البته خواهرم هم اومده بود که اگه من می خوام برم سرکار برم . اون روز رو کلاس بندی کرده بودن و توصیه هایی هم به مامانا کرده بودن و به هر کدوم از بچه ها هم جایزه و بادکنک داده بودن و اومده بودن خونه .

فردا هم که نازنین روز اول مدرسه اش بود از زیر قرآن ردش کردم که نیایش هم رد شد و همراه نازنین رفتم مدرسه و نیایش هم همراه مامان بزرگ رفت مدرسه .

همیشه اول مهر یاد مدرسه رفتن خودم می افتم و دلم می گیره . چقدر زود گذشت .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

یاسمن( مامی فرشته ها )
7 مهر 94 13:19
سلام زهره جون. پس نیایش جون با مدرسه خوب کنار اومده موفق باشه و انشا الله بهش توی این 9 ماه خوش بگذره زهره جون پیش دبستانی یک پس باید همون کلاس 4-5 سال باشه که الیسا من می رود. تو مهد کودک ما که این تقسیم بندی پیش دبستانی یک و دو ندارندوفقط پیش دبستانی که باید الیسا سال بعد برود
مامان زهره
پاسخ
سلام عزیزم .منم امیدوارم که تا آخر همین جوری خوب پیش بره . یاسمن جون اینجا مهد کودک با پیش دبستانی یک و دو فرق داره . یعنی مکانش هم کاملا جدا از مهده . البته نه همه اونا . جایی که نیایش می ره فقط پیش دبستانی یک و دو هست و بچه های کوچکتر نیستن .
یاسمن( مامی فرشته ها )
7 مهر 94 13:21
زهره جون این پیش دبستانی یک اموزش هاش متفاوت هست یعنی منظورم این هست که مثل پیش دبستانی عمومی آموزش هاشون مصوب آموزش و پرورش هست یا اموزش های معمولی مهد کودک ها
مامان زهره
پاسخ
بله کاملا زیر نظر آموزش و پرورشه .یعنی با مهد که زیرنظر بهزیستیه فرق داره .
یاسمن( مامی فرشته ها )
7 مهر 94 13:21
وااای این نیایش کوچولو مقنعه پوشیده بوده ؟ خیلی زوده که هنوز
مامان زهره
پاسخ
واقعا زوده وقتی مقنعه می پوشه اندازه یه کنجشک می شه .
یاسمن( مامی فرشته ها )
25 مهر 94 12:01
مممنونم زهره جون . ببخشید کلی سوال پیچ ات کردم. پس با این حساب نیایش جون واسه خودش یه دانشمند کوچولو می شه ها با آموزش های اموزش و پرورشی . سلام خواهش می کنم عزیزم . خدا کنه این جوری باشه .البته اصلا توی خونه بروز نمی ده که چیزی یاد گرفته . من دیشب با تعجب دیدم سه تا شعر و یه سوره قرآن رو کامل بلده .