نیایش عزیز ماماننیایش عزیز مامان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
نازنین عزیزمنازنین عزیزم، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

نازنین و نیایش

نازنینم 11 مهر 84 من رو به افتخار مادری منصوب کرد و برای دومین بار نیایشم 31 تیر 90

روزمرگی ها

1394/12/1 10:11
نویسنده : مامان زهره
308 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزای من

این دفعه دومه که دارم مطلب می نویسم یه بار نوشتم و با یک کلیک اشتباه همش پاک شد .

این چند وقته اتفاق خاصی نبوه به غیر از همون روزمرگیهای همیشگی . نیایش خیلی پیش دبستانیش رو دوست داره و با علاقه می ره . خیلی خوب و با دقت تکالیفش رو انجام می ده . اوایل خیلی دقتی نداشت و سرسری انجام می داد اما حالا خیلی خوب شده . نقاشیش خیلی بهتر شده و هدفمند تر نقاشی می کنه .

خیلی با بچه ها بودن رو دوست داره و بیرون از محیط پیش دبستانی هم هر جایی یه بچه ای رو می بینه خیلی زود باهاش دوست می شه و می ره دستش رو می گیره و باهاش بازی می کنه . بعضی وقتها هم زیادی احساساتی می شه . حسابی عجوله و سریع کاراش رو انجام می ده به طوریکه بعضی وقتها تا بخوای عکس العمل نشون بدی اون کارش رو انجام داده و فرصت هیچ کاری رو بهت نمی ده . مثلا دیشب با بچه های خاله زهرا و مامان بزرگ بردمشون پارک ستاره . اونقدر سریع از پله برقی بالا و پایین میرفت که هر چی هم دنبالش می دویدم نمی تونستم بهش برسم و حسابی از پا دراومدم . من هم کمردرد دارم و نمی تونم سریع بدوم . با عجله وسیله ها رو سوار می شد و می ایستاد قبل از اینکه اون مامور بیاد و کمربندش رو باز کنه و بیاردش پایین خودش می پرید پایین . حسابی به اونا خوش گذشت و در عوض من حسابی حرص خوردم . بعد هم که می خواستیم بیام بیرون می رفت توی مغازه ها و با اصرار هر چی که می دید رو می خواست . البته چیزی براش نخریدم . این چند وقته دو بار رفتیم مغازه کفش فروشی که برای نازنین کفش بخریم اما هر دو بار اون یه کفش رو برداشت و پاش کرد و گفت من همین رو می خوام و من هم براش خریدم . اما نازنین هیچی نپسندید و دوباره باید ببرمش برای خرید کفش که فکر کنم دوباره باید یکی دیگه برای نیایش هم بخرمگریهالبته دیگه این کار رو نمی کنم .

چند روز پیش که برای ماموریت کاری به تهران رفته بودم یه لباس برای نازنین و نیایش خریدم که حسابی ذوق کرده بود و روزی چند بار می پوشه و دوباره درش میاره .فکر کنم تا عید از قیافه بیفته  و من دوباره باید براش لباس بخرم .

نازنین هم که خیلی بهتر شده توی درس خوندن و هفته ای سه جلسه هم می ره کلاس والیبال . البته هنوز توی درس ریاضی می لنگه .

فعلا چیز خاصی یادم نمی یاد .

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)