روزهای مدرسه
عزیزانم سلام
همیشه فکر می کردم بچه هام هم مثل خود من درس خون بشن . من خیلی با استرس درس می خوندم و اگه درسی رو بلد نبودم اضطراب می گرفتم . اما بچه هام اصلا این جوری نیستن . نازنین با اینکه خیلی دلش می خواد درس بخونه ولی خیلی تنبلی می کنه . امسال سال ششم هست و من امیدوار بودم که به خودش تکونی بده اما می بینم که اصلا به خودش زحمت نمی ده . دیشب به معلمش زنگ زدم و معلمش گفت که اصلا ازش راضی نیست . نمی دونم چه جوری باید ترغیبش کنم به درس خوندن . بهش وعده دادم که اگه یه مدرسه خوب قبول بشه هر چی که می خواد براش می خرم . حتی گوشی موبایل با اینکه مخالف خرید موبایل تو این سن هستم .اما هر روز می گه فردا شروع می کنم . اصلا از نمره هایی که می گیره راضی نیستم . دیشب خیلی باهاش دعوا کردم چون برای اولین بار مطمئن شدم که اصلا بچه درسخونی نیست .
حالا بگم از نیایش . گفته بودم یه معلم خیلی بد اخلاق دارن . هنوز نیایش نتونسته باهاش خوب ارتباط برقرار کنه و اگه یه ذره بهش رو بدم می گه نمی خوام برم مدرسه . برای املا نوشتم استرس می گیره و حروف رو باهم قاطی می کنه . مرتب هم نق می زنه . قبلاًمعلمش می گفت با بچه ها بداخلاقی می کنه ولی گفته الان خیلی بهتر شده و یه کم با معلمش ارتبا گرفته . اونم تو املا نوشتن خیلی قوی نیست . اما ریاضی رو خوب یاد گرفته .هردوتاشون بازیگوش هستن . اصل خبرهایی که تو مدرسه هست رو نمی گن و من باید از دیگران بشنوم . البته نازنین مطالب مهم رو می گه ولی نیایش اصلا حاضر نیست در مورد مدرسه حرفی بزنه . هروقت مشق داره خودش میاره می نویسه و اصلا از بابت انجام تکلیف مشکلی ندارم ولی برا املا نوشتن مشکل اره . خدا کنه بهتر بشه و به مرور بتونه انجام بده . یه دفعه املا رو از چپ به راست و تمام کلمات رو برعکس نوشته بود . بعدا عکسش رو می زارم .