نیایش عزیز ماماننیایش عزیز مامان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
نازنین عزیزمنازنین عزیزم، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

نازنین و نیایش

نازنینم 11 مهر 84 من رو به افتخار مادری منصوب کرد و برای دومین بار نیایشم 31 تیر 90

به دنبال پرستار جدید

1392/11/8 14:06
نویسنده : مامان زهره
210 بازدید
اشتراک گذاری
سلام عزیز مامان

چند ماه پیش برات نوشته بودم که پرستار گرفتم برات تا راحت باشی و مجبور نباشم ببرمت مهد کودک . اما از بدشانسی من و تو پرستارت که خیلی هم زن خوبی بود و من از بابتت خیالم راحت بود نمی تونه بیاد . چون هم مسیرش تا خونه ما طولانی تر شده و هم چون دخترش رو عروس کرده باید داماد داری کنه .

حالا حیرون موندم کجا برات یه پرستار مطمئن پیدا کنم که راحت باشی اما هنوز بعد ازدو هفته نتونستم کسی رو پیدا کنم همه فکرم مشغوله ودوباره دلواپسی هام شروع شده . اصلا هم نمی خوام مهد بذارمت چون هم هوا داره سرد می شه و سرماخوردگی توی مهد زیاده و تو هم که حسابی بدنت ضعیفه و زود می گیری . و از یه طرف دیگه اصلا از مهد خوشت نمی یاد واون تجربه تلخ اردیبهشت که برای مهد بردنت داشتم یادم میاد اصلا نمی خوام فکر مهد رفتن بکنم . مامان بزرگ هم که خیلی مریض احواله و نمی تونه تو رو نگه داره . این دو هفته هر روزی یه جایی بودی و خیلی از این بابت نگرانم .بیچاره مامان بزرگ با مریض احوالیش این هفته رو میاد خونه پهلوت می مونه تا اذیت نشی . از این همه آدمی که دور و برمه فقط می تونم روی مامان بزرگ حساب کنم .

خونه خاله زهرا هم نمی تونم ببرمت چون حسابی محمد صدرای بیچاره رو اذیت می کنی و اصلا نمی شه حتی یه ثانیه ازت چشم برداشت با دوستی حسابی از خجالتش در میای و مدام دست توی چشم و دهنش می کنی .چند تا عکس از صحنه جرم گرفتم که بعدا برات می ذارم .

یه خانمی رو پیدا کردم که توی خونه اش از چند تا بچه نگهداری می کنه و قراره برم ببینم که مناسب هست یا نه هرچند خیلی راضی به اینکه ببرمت خونه کسی نیستم .می دونم که سختی منو تو شاید تا یکسال دیگه باشه و بعدش راحتتر بتونم بذارمت مهد چون بزرگتر می شی و بیشتر درک می کنی .

خدا کنه زودتر این آرامش به هردوتایمون برگرده .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)