نیایش عزیز ماماننیایش عزیز مامان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
نازنین عزیزمنازنین عزیزم، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

نازنین و نیایش

نازنینم 11 مهر 84 من رو به افتخار مادری منصوب کرد و برای دومین بار نیایشم 31 تیر 90

دختر کنجکاو من

سلام عشق مامان عزیزم این روزها کاملا می تونم بزرگ شدنت رو حس کنم . حسابی همه چی رو می فهمی و در موردشون فکر می کنی و مدام سوال می پرسی . مثلا چند روز پیش از مامان بزرگ می پرسیدی شما کی هستی؟ مامان بزرگ هم بهت جواب داده بود من مامان مامانت هستم . . پرسیدی مامان مامان زهره ای . بعد هم به فکر فرو رفتی و می گی مامان زهره دیش می خوره . بعد هم خودت خندیدی . خیلی برام جالب بود که چون فهمیدی مامان منه برای خودت تجسم کردی که من هم یه روزی شیر می خوردم . برای هر چیزی که نمی دونی صد بار می پرسی و تا قانع نشی مدام می گی( ها ). و دوباره باید برات توضیح بدم . اصلا نمی تونی ببینی که من به چیز یا کس دیگه ای توجه کنم . مثلا وقتی من می خوام فیلم ببینم یکس...
6 بهمن 1392

30 ماهگی ناز دختر

سلام عزیز مامان دختر من امروز 30 ماهه شد هوووووووووووووووووووووووووورا عزیز بانو امروز دیگه 2/5 ساله شدی باورم نمی شه که اینقدر زود گذشت . دختر 30 ماهه من دیگه خودش تنهایی می تونه بره دستشویی و شیر آب رو باز می کنه و دست و صورت می شوره وحسابی هم زبون می ریزه . شب که بابایی میاد خونه یکسره می گه منو ببر بیرون من می خوام برم در . وبابایی هم بعضی وقتها اونو می بره خونه عمه طوبی . دیگه فرصت ندارم بقیه اش رو بعدا می نویسم
1 بهمن 1392

این چند وقته

سلام نفس مامان امروز می خوام عکسا و کارای این چند وقته که به خاطر نشون ندادن صفحه اصلی وبلاگت نتونستم بنویسم رو برات بگم . اول ازهمه بگم که نیایش الان 2 سال و 5 ماهه است و نازنین 8 سال و 3 ماهه . توی این وبلاگ بیشتر کارا و حرفهای نیایش نوشته می شه چون نازنین خودش یه وبلاگ داره که همه چی رو اونجا خودش می نویسه یا من می نویسم .امیدوارم این دفتر خاطرات برای سالها بمونه و مثل وبلاگ قبلیش که از اول تولدش تا حالا نوشته بودم یه دفعه نره و هیچ اثری هم ازش نمونه .دوستای عزیزم اگه در این مورد اطلاعاتی دارید یا می تونید کمکم کنید که نوشته های قبلیم رو دوباره ببینم حتما بهم بگی ازتون ممنون می شم چون خیلی ناراحتم اگه نتونم اونا رو دوباره ببینم . وبلا...
28 دی 1392

اولین مطلب در وبلاگ جدید

سلام گلهای نازم خیلی وقت بود که می خواستم از بلاگفا اسباب کشی کنم به نی نی وبلاگ اما همش می ترسیدم اگه بخوام مطالب رو بیارم اینجا حذف بشه و زحمات یک سال و نیمه ام به باد بره . اما مدتیه که بلاگفا خوب سرویس نمی ده مثلا الان چند روزیه که صفحه اصلی نوشته هام نمی یاد و من نمی دونم دوباره می تونم اونا رو ببینم یا نه اما اومدم اینجا و یه خونه جدید ساختم و تصمیم گرفتم خاطرات دوتاییتون رو توی این سایت بنویسم خدا کنه دیگه به مشکل برنخورم و بتونم اینا رو یادگاری برای آینده تون نگه دارم . راستش خیلی نگرانم که اون مطالب قبلی از بین رفته باشه . حالا سعیم رو می کنم که مطالب قبلی رو به اینجا بیارم .
25 دی 1392