محرم امسال
دختر گلم این روزها حالم خیلی بهتره . تاسوعا و عاشورای امسال رو رفتیم روستای اجدادی من . خیلی خوب بود . اما تو خیلی اذیت کردی . مدام می گفتی بریم مشهد ( به مسجد می گی ) وقتی می رفتیم اونجا می گفتی بریم خونه . اصلا یه جا بند نمی شدی و همش هم بغل من بودی و یه قدم هم راه نرفتی هنوزم دستام درد می کنه از بس بغلت کردم . روز عاشورا مراسم نخل برداری که توی یزد انجام می شه بود . هی دنبال نخل بغلت کرده بودم وتو تعجب کرده بودی .روز اول محرم که کاروان شترها از جلوی خونه مون رد می شد با دایی رضا و مامان بزرگ رفته بودی تماشا کنی . مامان بزرگ که گریه می کرده . تو هم مدام وقتی برگشتی خونه به بابایی می گفتی برام شتر بخر من سوار شم مامان بزرگ گریه کنه . حالا هم روزهای تاسوعا و عاشورا می گفتی مامان بزرگ ،شتر ، گریه کن .قبل از تاسوعا و عاشورا دو شب بردمت مراسم روضه اونجا خیلی دختر خوبی بودی چون خودت می تونستی این ور و اون ور بری و مدام به همه سر می زدی و هر جا بچه کوچکی می دیدی مینشستی کنارشون و جالبه که هر چی دستشون بود رو می خواستی بگیری . این خیلی بده که همه چی رو مال خودت می دونی و حسابی از این که دیگری هم چیزی دستش باشه شاکی می شی . مدام دارم برات توضیح می دم که این کار بدیه . فقط و فقط باید توجهم به شما باشه و اگه میدیدی دارم با یکی حرف می زنم فوری یه چیزی ازم طلب می کردی که حواسم به تو باشه . قربون دختر حسودم برم . هر چی نازنین حسادت نمی کنه و هر چی داره به دیگران می ده تو کاملا برعکسی .
البته روز قبل تاسوعا هم یه اتفاق بدی برات افتاد . روز سه شنبه وقتی از سر کار رفتم خونه ، دیدم آروم نشستی تا منو دیدی گفتی مامان دستم خون شده . وقتی نگاه کردم دیدم بله دستت رو کردی لای در و حسابی هم خون اومده . فوری بردمت پیش دکتر اما دکتر نبود برگشتم خونه و هی باهات بازی کردم تا یادت بره اما حسابی نق می زدی . بعد از ظهر بردمت دکتر و برات پانسمانش کرد . شربت هم برات نوشت تا عفونت نکنه . مامانی دلم خون شد وقتی دکتر داشت برات پانسمان می کرد و تو گریه می کردی البته خیلی گریه نکردی و زود آروم می شدی . اما من حسابی غصه خوردم وگریه ام گرفته بود . دیروز هم که دوباره بردم پانسمانش رو عوض کنیم گریه کردی و دلم رو آتیش زدی . همش روزهای تاسوعا و عاشورا به مصیبت هایی که برای اهل بیت امام حسین پیش اومده بود فکر می کردم که چه به دل مادر علی اصغر گذشته و چه برسر مادران داغدیده کربلا رفته .الهی که به حق امام حسین هیچ مادری داغ و رنج بچه اش رو نبینه .
اینم چندتا عکس
عاشق الاکلنگی
اینم نازنین
در حال سینه زدن توی حسینیه