نیایش عزیز ماماننیایش عزیز مامان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
نازنین عزیزمنازنین عزیزم، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

نازنین و نیایش

نازنینم 11 مهر 84 من رو به افتخار مادری منصوب کرد و برای دومین بار نیایشم 31 تیر 90

29 ماهگی نیایش

1392/11/9 9:37
نویسنده : مامان زهره
226 بازدید
اشتراک گذاری
سلام قند عسل

دخترک شیطون مامان 29 ماهه شد . عزیزم مبارک باشه . چقدر زود می گذره . دختر گلم همزمان با آخرین شب پاییز تو هم وارد 29 ماهگیت شدی . دیشب شب یلدا بود و ما همه خونه عمو سعید بودیم . زن عمو  حسابی زحمت کشیده بود و همه چی رو آماده کرده بود . فال حافظ هم گرفتیم .

اما بگم از دیروز و اتفاقی که دوباره برات افتاد . نمی دونم چرا این چند وقته این قدر ضربه می خوری . دیروز بعد از ظهر که رفتم خونه دیدم بغل مامان بزرگ داری گریه می کنی .تا دیدمت فهمیدم طوریت شده برا همین پرسیدم دوباره چش شده و مامان بزرگ گفت که کشوی دراور رو یه دفعه کشیدی و کشو در رفته و خورده روی ناخن شصت پات . الهی قربون پاهات برم این ناخنت هم مثل ناخن شصت دستت سیاه شده بود . از همون لحظه که منو دیدی شروع کردی به گریه کردن و تا ساعت 7 شب همون جور گریه می کردی و بهونه می گرفتی . شب که رفتیم خونه عمو سعید دیگه با بچه ها شروع کردی به بازی و یادت فت که پات زخمی شده .

اما بگم از شیرین زبونیت . هر آهنگی که گوش می کنی رو دوباره می خونی . دیشب در حال بازی نوحه روز عاشورا رو می خوندی که بقیه متعجب شدن که اینو یاد گرفتی .شعرها رو خوب یاد می گیری . پازلی که برات خریدم رو خیلی خوب درست می کنی . با بچه ها رابطه ات خیلی خوب شده و داری کم کم احساس تملک نسبت به همه چی رو از دست می دی و با دیگران رابطه برقرار می کنی مخصوصا با محمد صدرا دیگه با خصومت رفتار نمی کنی و باهاش بازی می کنی . دیگه یادم نمیاد چی می خواستم بنویسم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

اعظم
10 بهمن 92 17:46
آخی عزیزم چه بد بیاری میاره تازگی ها .براش اسپند د.د کن یا صدقه بده زهره جون . گاهی واقعا باید یه چیزی داد تا این چیزها تموم بشه منم ناخن پام الان دو ماهه سیاه شده دیگه داره میره رو اعصابم خوب هم نمیشه شده مایه خجالت