نیایش عزیز ماماننیایش عزیز مامان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
نازنین عزیزمنازنین عزیزم، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

نازنین و نیایش

نازنینم 11 مهر 84 من رو به افتخار مادری منصوب کرد و برای دومین بار نیایشم 31 تیر 90

این چند وقته

1393/6/2 19:31
نویسنده : مامان زهره
331 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزای مامان

از تولدت یک ماه گذشته و من چند بار اومدم برات مطلب گذاشتم اما همین که آخرش می رسیدم پاک می شد . تصمیم گرفتم یه بار دیگه بنویسم اگه دوباره پاک شد دیگه نمی نویسم .

حالا بگم از تولد نیایش خانم : روز 1 مرداد که 25 ماه رمضان هم بود یه تولد برات گرفتم . اون روز همه رو افطاری دعوت کرده بودم و از صبح مشغول آشپزی و تدارک سفره افطار بودم . چون روزه هم بودم حسابی تشنه شده بودم به حدی که بعد از ظهر ثانیه شماری می کردم برای افطار . همه چییز تا نزدیک افطار آماده بود البته کمامان بزرگ و خاله زهرا هم خیلی کمک کردن . کیک تولدت هم به شکل بالون برات سفارش داده بودم . نزدیک اذان همه اومدن و بعد از خوردن افطار و جمع و جور کردن و شستن ظرفها رفتیم سراغ افطاری .عجب حالی داشتی حسابی ذوق کرده بودی مخصوصا وقتی فشفشفه ها رو روشن کردم .چقدر جیغ کشیدی و خندیدی .از تولد فقط خوندن شعر تولد و فوت کردن شمع و روشن کردن فشفشفه ها رو خیلی دوست داری و اصلا به کادوها هیچ توجهی نداشتی . بعد از اون هم که موبایل عمو سعید رو گرفته بودی و بازی می کردی و اصلا کادوهات رو تحویل هم نگرفتی .

عمه لیلا و عمه نجمه برات پول آوردهبودن . مریم دختر عمه طوبی یه گربه که آواز می خونه و می رقصه رو آورده بود زن عمو هم یه عروسک .مامان بزرگ و دایی علی و دایی رضا هم سکه پارسیان و خاله زهرا هم یه لباس خریده بود و یکی هم دوخته بود برات که یکیش رو توی تولدت تنت کردم .

حالا بریم سراغ موهای نیایش خانم که به خاطر گریه ها و جیغ های بی امانش موقع شونه کردن روز قبل از عید فطر کوتاهشون کردم . خیلی حیفم می یومد اما دیدم داری اذیت می شی . حالا وقتی بزرگتر شدی می ذارم بلند بشه . نازنین بیشتر غصه خورد که موهات کوتاه شده .

نازنین جون هم که این روزهای آخر تابستون رو می ره کلاسهای شنا و والیبال و داره خودش رو آماده می کنه برای رفتن به کلاس سوم . مانتو مدرسه اش هم آماده شده  و توی کمد داره انتظار پوشیدن رو می کشه .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

یاسمن( مامی فرشته ها )
3 شهریور 93 8:38
سلام زهره جون فکر می کنم شما موقع درج عکس تب " استفاده از عکس در اینترنت " را انتخاب می کنی که ادرس url می اید اگر تب " انتخاب عکس در کامپیوتر را بزنی فقط browser می اید
مامان زهره
پاسخ
سلام نه یاسمن جون همین کار رو می کنم همیشه راحت عکس می ذاشتم اما الن نمی دونم چی شده
یاسمن( مامی فرشته ها )
3 شهریور 93 8:41
حسابی خسته نباشی زهره جون . اگر چه حتما تا الان خستگی ات بیرون اومده بخصوص با دیدن اون همه ذوق و شوق نیایش جون توی جشن تولدش
یاسمن( مامی فرشته ها )
3 شهریور 93 8:43
چه کار خوبی کردی موهای نیایش را کوتاه کردی من هم موهای الیسا را با سختی شونه می زنم هر وقت هم می گویم موهات را کوتاه می کنم 1 ساعت گریه می کنه تازه موهای نیایش جون صاف بود موهای مجعد الیسا خیلی اذیتش می کنه اما الیسا فکر می کنه اگر موهاش کوتاه بشه دیگه دختر نیست و میشه پسر
مامان زهره
پاسخ
نیایش هم وقتی می گفتم می خوام موهات رو کوتاه کنم گریه می کرد ولی وقتی رفت آرایشگاه نظرش عوض شد .
یاسمن( مامی فرشته ها )
5 شهریور 93 10:48
زهره جون دلمون اب شد خواهر این عکسای نیایش جون را بذار خو
اعظم
6 شهریور 93 14:41
لام عزیزم خوبی؟ مبارک باشه تولد نیایش جون .کاش عکسشو هم میذاشتی انشاا.. هر دوتا دختر نازت سلامت باشن عزیزم