جشن تکلیف نازنین و 42 ماهگی نیایش
سلام گلدونه ها
روز یکشنبه 28 دیماه مدرسه جشن تکلیفی برای دانش آموزان کلاس سوم برگزار کرد که البته نازنین خانم هم جزئی از این دانش آموزان بود . این جشن بدون حضور والدین بود و فقط بچه ها رو بردن امام زاده سید جعفر و براشون برنامه اجرا کردن . یه عکس هم ازشون گرفتن که در اولین فرصت می ذارم .
روز اول بهمن هم دایی رضا رفت کربلا و قراره سه شنبه برگرده . خوش به حالش .
نیایش خانم هم همون روز یعنی اول بهمن 42 ماهه شد . یعنی 3 سال و نیمه . حسابی کارها و تواناییهاش بیشتر شده . دیگه به قول معروف از آب و گل دراومده و بعضی از کاراش رو خودش انجام می ده . علاقه زیادی به شستن ظرف داره و مدام صندلی زیر پا شروع می کنه به ظرف شستن . چند تا شعر رو خوب یاد گرفته . مدام موبایل من دستشه و شعرها و آهنگهاش رو از حفظ می خونه .
بعضی وقتها تنهایی می ره دستشویی و آخر شبها هم خودش می خواد مسواک بزنه و اصلا اجازه نمی ده کمکش کنم
حسابی پر توقع شده و تا من باهاش بلند یا تند حرف می زنم . حالت گریه به خودش می گیره و می گه من مامانت نمی شم تو منو دعوا کردی .وحالا باید اونقدر نازش رو بخرم تا آشتی کنه .
روز جمعه بردمشون روستا و کمی برف بازی کردن البته یه کمی برف روی زمین بود ولی همین براشون لذت بخش بود . حسابی بازی کردن.
نازنین خانم امسال یه کمی توی درساش افت کرده . این نیمه که حسابی امتحاناتش رو خراب کرده . مخصوصا ریاضی رو . بیشتر مجبورم که باهاش کار کنم . می ترسم همین جوری بی خیال بره کلاسهای بعدی و این خیلی بده .
نازنین و نیایش اکثر وقتها خیلی خوب باهم بازی می کنن اما همچنان گاهی توی سرو کله هم می زنن که فکر می کنم طبیعی باشه .
فعلا چیز دیگه ای یادم نمیاد .