نیایش عزیز ماماننیایش عزیز مامان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره
نازنین عزیزمنازنین عزیزم، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

نازنین و نیایش

نازنینم 11 مهر 84 من رو به افتخار مادری منصوب کرد و برای دومین بار نیایشم 31 تیر 90

43 ماهگی

1393/12/2 11:07
نویسنده : مامان زهره
463 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترای قشنگم

اول اسفند نیایش خانم 43 ماهه شد . مبارک باشه عزیزم niniweblog.com

هر ماه که بزرگتر می شی کارات هم بزرگتر می شه و خیلی چیزها رو بهتر درک می کنی .

الان دیگه وقتی یه چیزی رو ازت می خوام می تونی توی ذهنت نگه داری و اون رو انجام بدی حتی اگه چند رو گذشته باشه . کاملا مستقل شدی . هنوزم تا اسم مهد کودک رو می برم حسابی شاکی می شی و می گی که نمی خوای بری مهد . با مامان بزرگ حسابی وابسته شدی و بعد از ظهر که من می رم خونه و مامان بزرگ می خواد بره خونه خودشون می چسبی به مامان بزرگ و می گی که نره . ومن باید هزار کلک بزنم تا مامان بتونه بره خونه . خونه خودمون رو بیشتر از همه جا دوست داری و بهتر بند می شی .

مدام لباس عروست رو می پوشی و برامون می رقصی .تازه زیر لباس عروست دامن هم می پوشی و روی اونا هم چادر می پوشی و می رقصی .و هی می خوای که عروس بشی .niniweblog.com

چند روزه که مدام می گی جوجه کوچولو می خوای البته اینو نازنین گفته و تو هم حسابی باهاش موافقی . مدام می گی من جوجه می خوام و برام بخر . با اینکه نازنین و تو هر دوتاییتون می دونید که من از جوجه می ترسم ( البته چندشم می شه ها بهم نخندید که از جوجه می ترسم ) . نمی دونم چرا این ترس از پرندگان  تبدیل به یک ترس مرضی شده و من حسابی ازشون بدم میاد حتی جرأت نگاه کردن بهشون رو هم ندارم و این حسابی زجرم می ده و خیلی وقتها برام درد سر شده . مثلا بچه های فامیل وقتی می فهمن که من از پرنده بدم میاد به شکلهای مختلف اذیتم می کنن و من حسابی ناراحت می شم .

بالاخره با صحبتهای مامان بزرگ که بچه ها که تقصیری ندارن که تو می ترسی و اشتیاق بیش از حد شما که دلم سوخت اجازه دادم دایی براتون جوجه بخره که دایی هم چون خودش خیلی به مرغ و جوجه علاقه داره 4 تا خریده و حسابی ذوق زده شدید . روزی که دایی رضا اومد و گفت نیایش آماده شو برم براتون جوجه بخرم اونقدر ذوق زده شده بودین که نگو . البته با شرط و شروط جوجه ها پا به خونه ما گذاشتن که اصلا من اونا رو نبینم و فقط توی قفس باشن . دیروز که به خاله زهرا می گفتی جوجه خریدم خاله باور نمی کرد و می گفت مامانت رو چکار می کنی .niniweblog.com

یه چیز دیگه هم بگم ابوالفضل  عمو سعید که دو ماهی می شه درگیر مریضی کبد شده و توی بیمارستان شیراز بستری بود چند روز پیش اومد یزد و قراره که جواب نمونه برداری بیاد تا مشخص بشه که چه بیماری داره و خدا کنه که مشکلی نداشته باشه . الهی همه بچه ها سالم باشن و هیچ بچه ای مریض نباشه . چون به غیر از خود بچه ها که زجر می کشن پدر و مادرها ده برابر اذیت می شن . عمو سعید و زن عمو هم حسابی غصه می خورن . خدا همه بچه های مریض مخصوصا ابوالفضل رو شفا بده .

نازنین خانم هم که مثل همیشه مشغول درس و مدرسه هست و این چند وقته هم حسابی حساس شده و فکر می کنه که ما بیشتر نیایش رو دوست داریم و با او بدرفتاری می کنیم . چون مجبورم که یه وقتهایی به خاطر درس و مدرسه باهاش جدی رفتار کنم .

نزدیک عید شده و خونه تکونی ما هم شروع شده و دیروز فرشها رو دادم بشورن و آشپز خونه هم یه ذره تمیزتر شد  . البته مدام نیایش خانم می خواد کمک کنه که دوباره باید از سر گرفته بشه . بیشتر علاقه داره که ظرف بشوره . برعکس نازنین که همش می خواد جارو برقی بکشه . می بینید با این دو تا دختر فعالی که من دارم دیگه نباید دست به سیاه و سفید بزنم .

پسندها (1)

نظرات (4)

اعظم
5 اسفند 93 15:28
سلام زهره جونم همه چیز یه کنار دخترهای فعالت یه کنار .وای چه خوبه آدم دختر داشته باشه اونم اینقدر کمک دست و کاری .یه دستی به سره من بکش پسره منم بزرگ بشه مثل دخترهای نازه تو کمک من باشه (عجب تنبلم من ) برای ابولفضل کوچولو هم شفا میخوام از خدا انشاا.. جواب آزمایش خوب باشه خیلی سخته ناراحتی بچه ممنون عزیزم
اعظم
5 اسفند 93 15:30
عزیزه دل خاله 43 ماهگیت مبارک باشه . دختر باهوش .به مامان بگو عکس هم ازت بذاره دیگه راستی زهره جون من تو بچکی همه جور پرنده و حیوانای کوچولو داشتم اما الان اصلا دلم نمیخواد بچه خودم اهل این کار باشه .اون موقع مامان منم دوست نداشت اما من به پشتوانه بابام از پسش بر میمدم البته به چز لاکپشت و خرگوش وقناری وفنچ و مرغ عشق بقیه رو حق نداشتم بیارم تو خونه
مامان زهره
پاسخ
جدی می گی اعظم جون وای من که از همشون فراریم.
یاسمن( مامی فرشته ها )
26 اسفند 93 8:36
بوی جان می آید اینک از نفس های بهار دستهای پر گل اند این شاخه ها ، بهر نثار با پیام دلکش ” نوروزتان پیروز باد ” با سرود تازه ” هر روزتان نوروز باد ” شهر سرشار است از لبخند ، از گل ، از امید تا جهان باقی است این آئین جهان افروز باد . . . نیایش و نازنین عزیز و مامان مهربون سال نو مبارک
مامان زهره
پاسخ
سلام ممنون عزیزیم سال نو شما هم مبارک
امید
27 اسفند 93 11:38
وبت عالیه،خوشحال میشم از وبم دیدن کنید