تولد 5 سالگی و یه سفر
سلام گلدونه ها
این مدت خیلی حال خوبی نداتم برای اینکه بیام مطلب بنویسم و از طرفی سرم هم خیلی شلوغ بود . هم از لحاظ کاری و هم اینکه این مدت حسابی بیماریها حمله کرده بودند ولی خدا رو شکر الان خیلی بهترم . برای حملات عصبیم دارو مصرف می کنم و تحت نظر پزشک هستم باید تا 6 ماه دارو بخورم . کمردرد و گردن درد هم که همچنان ادامه داره .
بگذریم نمی خوام این پستم حالت غم داشته باشه چون جدا از گرفتاریها روزهای خوبی هم پشت سر گذاشتم . اول اینکه 31 تیرماه تولد نیایش عزیم بود و این اولین باره که از وقتی وبلاگش رو ساختم روز تولدش مطلب نذاشتم . اما حالا می خوام بنویسم . روز 5 شنبه 31 تیرماه برات یه تولد گرفتم و خیلی هم بهت خوش گذشت . خیلی مهموناموم زیاد نبودن ولی همین قدر هم حسابی کیف کردی عزیزم . عمو سعید برات یه تبلت خرید و کلی ذوق کردی چون من نمی خواستم برات بگیرم و می گفتم زوده که همش بخوای با تبلت و موبایل کار کنی ولی اونقدر به همه می گفتی من تبلت می خوام که زن عمو برات خرید . آنچنان هم با مهارت باهاش کار می کنی که من اصلا سر در نمی یارم و ازت بعضی از چیزهای کارکردن با موبایل رو می پرسم .
بقیه هم زحمت کشیده بودن و برات لباس کادو آورده بودن اما به هیچ کدوم توجهی نشون ندادی چون تبلت برات بیشتر ارزش داشت . البته از همه تشکر کردی .
تابستون امسال نازنین رو به کلاس ورزش زومبا فرستادم که باشگاه کنار خونه مون هست و تو هم همراهش می ری . خیلی خوب حرکات رقص رو یاد گرفتی .
روز 16 مرداد من و نیایش و نازنین با همکاران رفتیم یه سفر 4 روزه به اردبیل و سرعین واقعا خوش گذشت و برای این حال ما خیلی خوب بود . بچه ها کلی کیف کردن و خوش گذروندن . همکاران هم حسابی هوای منو داشتن و نذاشتن کمردرد اذیتم کنه .اگه خدا بخواد قصد دارم چند روز دیگه بریم مشهد .