نیایش عزیز ماماننیایش عزیز مامان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
نازنین عزیزمنازنین عزیزم، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

نازنین و نیایش

نازنینم 11 مهر 84 من رو به افتخار مادری منصوب کرد و برای دومین بار نیایشم 31 تیر 90

عذاب وجدان مادرانه

1393/3/19 20:32
نویسنده : مامان زهره
290 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل خوشبوی مامان

عزیزکم روزها دارن به سرعت طی می شن و من باورم نمی شه که اینقدر زود  به سه سالگیت نزدیک می شیم . گل دخترم دو سال و ده ماه و 19 روز از زندگیت می گذره و این مدت با اینکه روزهای خیلی سختی رو داشتیم اما گذشت و دیگه خانمی شدی برا خودت . اما هنوزم نق نق ها و بی خوابی ها و بی موقع خواب و بیدارشدنهات به جای خودش مونده . بعضی وقتها اونقدر نق می زنی که منو عصبانی می کنی . به زور بعضی روزها بعد از ظهر می خوابونمت و شبش تا دیر وقت بیداری و این برای من که می خوام صبح زود برم سرکار خیلی سخته و بعضی وقتها عصبیم می کنه . می دونم که تو مقصر نیستی و من باید پیشت باشم و باهات بازی کنم اما خوب شرایط این جوری پیش اومده . خیلی وقتها خودم رو سرزنش می کنم و فکر می کنم اصلا مادر خوبی نیستم و حسابی عذاب وجدان می گیرم .

با آجی نازنین خیلی خوب بازی می کنی و وقتی که شیطنتت کم می شه حسابی باهم می خندید اما خیلی وقتها هم حسابی اذیتش می کنی و اونو می زنی . اصلا نباید کسی به اون توجهی بکنه . حسابی عصبانی می شی . البته خیلی دوستش داری . اما حسودیت هم به جای خودش می مونه .

عزیزکم می دونم خیلی بیشتر باید برات وقت بذارم اما مشکلات و مشغله های زندگی این اجازه رو نمی ده که بتونم اون جوری که می خوام برات سنگ تموم بذارم .می دونم که اینقدر فهمیده ای که این چیزها رو خیلی زود درک می کنی .

الان هم سه ساعتی می شه که خوابیدی و من فرصت کردم به وبت سربزنم . امشب هم از اون شبهاییه که باید تا ساعت 1 و2 شب بیدار بمونم . فدای سرت عزیزتر از جانم

قرار بود عکس نرگس دایی رو بذارم اما سیم کابلم گم شده به محض اینکهیداش کنم عکش رو می ذارم . نرگس کوچولو الن 11 روزه است و حسابی دل عمه رو برده . مادرش اصلا شیر نداره بهش بده و از حالا باید شیر خشک بخوره . خدا کنه شیر توی سینه مادرش جریان پیدا کنه تا عزیز عمه از این نعمت بزرگ محروم نشه .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان گیسو جون
20 خرداد 93 15:22
زهره جونم با همه وجودم درکت می کنم منم دارم گیسو رو می برم مهد که برگردم سرکار منم حسابی عذاب وجدان دارم حالم خیلی گرفته است ببوس دخترهای نازت رو بوسسسسسس
مامان زهره
پاسخ
سلام کاش این روزها زودتر بگذره
یاسمن( مامی فرشته ها )
21 خرداد 93 12:09
وای زهره جون نمی دونم این عذاب وجدان ها چیه که دست از سر ما مامان ها بر نمی داره همیشه می گویم خدایا تو که ما را درک می کنی که به کمترین کسی که توجه می کنیم خودمون هستیم و همه وقت و انرژی و فکر و ذکر مون بچه هاست پس این عذاب وجدان که ما مامان های کاملی نیستیم دیگه چیه خدایا به ما ارامش بده
مامان زهره
پاسخ
واقعا . الهی آمین
مامانی
22 خرداد 93 21:02
بي‌تو اينجا همه در حبس ابد تبعيدند سالها ، هجري و شمسي همه بي‌خورشيدند سير تقويم جلالي به جمال تو خوش است فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجيدند تو بيايي ، همه ساعت‌ها و ثانيه‌ها از همين روز، همين لحظه، همين دم عيدند عیدتون مبارک اللهم عجل لولیک الفرج
مامان زهره
پاسخ
سلام ممنون عزیزم
مامان ملینا
25 خرداد 93 9:41
سلام عزیزم ممنون که بهمون سر زدین.قدم نو رسیده نرگس جون هم مبارک باشه. نیایش جون و بچه های امثال نیایش و ملینا که مادراشون سر کار می رن خیلی در حقشون کوتاهی می شه ولی به قول شما شرایط اینطور برای من و شما باعث شده .هر چند زیاد هم نباید از این موضوع ناراحت باشیم بچه هامون زودتر مشتقل و اجتماعی تر می شن.
مامان زهره
پاسخ
ممنونم حتما همین طوره
اعظم
6 تیر 93 18:27
سلام زهره جونم ببخشید خیلی وقته بهت سر نزدم الهی من فدات بشم که اینقدر مهربونی که هم میره سرکار و سختی هاشو تحمل میکنی و هم تازه عذاب وجدان هم داری اینقدر مهربونی که تو داری مطمئن باش نازنین و نیایش درک دارن براش
زهرا و زکریا
31 تیر 93 13:31
مادرانه هایتان ستودنی ست ولی عزیزم چرا نمیتونی وقت کافی بزاری؟ به این فکر کن که این لحظات و ایام هیچ وقتی هیچ وقت هیچ وقت حتی یک لحظه اش برگشتنی نیست... میدونم از بهترین مادرا هستی و این از تربیت گل دونه هات معلومه
مامان زهره
پاسخ
واقعا درست می گی شما بیشتر هم از همین ناراحتم . ممنون از توصیه های خوبت