نیایش عزیز ماماننیایش عزیز مامان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره
نازنین عزیزمنازنین عزیزم، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

نازنین و نیایش

نازنینم 11 مهر 84 من رو به افتخار مادری منصوب کرد و برای دومین بار نیایشم 31 تیر 90

41 ماهگی

1393/10/1 8:03
نویسنده : مامان زهره
494 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازدونه ها

نیایش من امروز 41 ماهه شد . مبارکت باشه عزیزم

دیشب شب یلدا بود .و چهارمین شب یلدایی که نیایش هست .ما هم دیشب رو خونه مامان بزرگ دور هم جمع بودیم و هزار بار خدا رو به این خاطر شکر کردم که باز هم همه خانواده دور هم بودیم . شنبه شب هم خونه بابا امیر بودیم و خانواده بابایی همه بودن . باز هم خدا رو شکر . دیشب پسر خاله من هم که چند ساله خارج از کشوره زنگ زد و یلدا رو تبریک گفت و با همه هم صحبت کرد .

در پی پست های قبلی باید بگم که نیایش خانم همچنان خونه کنار مامان بزرگ می مونه و حسابی هم از این موضوع خوشحاله و مدام تکرار می کنه که من دیگه مهد نمی رم .حسابی شیطون شده و زرنگ . دیروز که خونه یکی از آشناها روضه بودیم کار پذیرایی رو انجام می داد و منتظر فرصت بود که لیوان یا بشقاب خالی ببینه و خیلی شیک و مرتب اونا رو جمع می کرد و می برد آشپزخونه و حسابی هم از این کار لذت می برد . بعد از روضه همه می گفتن زهره چه دختر زرنگی داری . من هم قند توی دلم آب می شد که بالاخره به یه سنی رسیده که خیلی چیزها رو تشخیص می ده . اصلا نمی تونه یه جا آروم بشینه . مدام در حال حرکته ( البته به خودم رفته من الان هم که مادر دوتا بچه هستم یه لحظه نمی تونم یه جا آروم بشینم و اینو مرتب همکارا بهم می گن که چقدر جنب و جوش داری ) . خیلی فرز و سریع کارا رو انجام می ده . البته نازنین هم سریع هست ولی آرومتره .  نیایش از همون اول که می بیننش می تونن شیطنت رو از چشاش بخونن . نوحه های محرم رو از حفظ می خونه . سوره ناس رو بلده و دو تا هم شعر که از مهد کودک یاد گرفته رو مرتب می خونه . سوره توحید هم بلده . غذا خوردنش یه کمی بهتر شده . احساس می کنم وزنش هم بیشتر شده . الان 13 کیلو وزن داره ولی خیلی ریزه میزه است و هر کی می بینه می گه چرا اینقدر کوچولوهه .

حالا بگم از نازنین جون . دخترم حسابی خانم شده . در روابط اجتماعی خیلی عالیه و خیلی خوب حرف می زنه . اینو معلم نازنین هم می گه که خیلی به موقع و به جا حرف می زنه . خیلی آرومتر از نیایشه . تازگی ها بیشتر به لباس و تیپش می رسه و سعی می کنه ست باشه . دختر خیلی قانع و گوش حرف کنی هست و خیلی به چیزی پیله نمی کنه . اگه چیزی رو بخواد و من مخالفت کنم دیگه اصرار نمی کنه البته من کمتر مخالفت می کنم چون خیلی چیز عجیب و غیر متعارفی نمی خواد . امسال یه خورده توی درس ریاضی ضعیفه و لی داره سعی می کنه که بهتر بشه . منظم تر شده ولی هنوز خیلی کار می بره تا اون چیزی که من می خوام بشه . دقتش کمه و مثل خودم خیلی به چیزی دقت نمی کنه و خیلی وقتها این به ضررشه . هر دوتایی با باباشون خیلی رفیقن . تازگی ها نیایش حسابی بابایی شده . با اینکه باباشون کمتر خونه هست و بعضی شبها هم اصلا خونه نمیاد ولی وقتی میاد خونه حسابی از سر و کولش بالا می رن .

محل کار من قراره خانم های کارمند رو چند روز ی ببره قشم و بندر عباس . اول نمی خواستم برم چون تا حالا به جز یه شب نیایش دور از من نبوده و حالا باید سه شب دور باشه ولی به اصرار همکارا قبول کردم که برم البته مامانم هم خیالم رو راحت کرده که نمی زاره اذیت بشه و چون رابطه خوبی با مامانم داره ممکنه اذیت نشه ولی هنوز دل توی دلم نیست . فردا شب حرکته و جمعه هم انشاءا... برمی گردیم . خدا کنه اذیت نشه . نمی تونیم بچه همراه خودمون ببریم .نازنین وقتی سه ساله بود گذاشتمش پیش مامانم و با باباش رفتیم سوریه  . خیلی هم اذیت نشده بود ولی خودم اول تا آخر سفر گریه کردم . حالا نیایش نمی دونم مثل نازنین  هست یا نه .

نازنین و نیایش

این عکس از پارسال نازنین و نیایش همین موقع

این نازنین خانم قبل از به تکلیف رسیدن

 

پسندها (1)

نظرات (3)

اعظم
1 دی 93 13:30
سلام زهره جون خوبی عزیزم ؟ انشاا.. به سلامتی بری و برگردی و حسابی هم لذت ببری .میدونم خیلی ادیت میشی از دوری از دخترهای نازت اما گاهی یه چیزهایی برای روحیه خودمون هم بد نیست حالا من چه خودمو قاطی میکنم البته دوری از همسر هم به نظر من بد نیست اما متاسفانه من از روزی که ازدواج کزدم دوری از خانواده رو تجربه کردم که زیاد هم جالب نبوده خخخخ انشاا.. نیایش جون هم اذیت نمیشه به قول خودت دیگه الان حسابی خانوم شده و راجتتر کنار میاد ماشاا.. نازنین عزیز چه به تکلیف رسیده و شال هم بهش میاد ومن واقعا عاشق صورت مهربون نازنین هستم انشاا.. همیشه موفق باشه .یه کم بی دقتی بد نیست .منم اینقدر همیشه توی همه کار عجله دارم همیشه یه چیزهایی رو تو امتحانا جا مینداختم
مامان زهره
پاسخ
ممنون دوست خیلی خوبم
مامان زکریا
1 دی 93 14:11
سلام عزیزم چه دخترای نازنینی دارید ماشالله خدا حفظشون کنه خیلی هم ریز به ریز و با حوصله در موردشون می نویسید این یعنی مامان دقیق و منظبطی هستید. ای کاش می شد نیایش جون رو با خودتون ببرید بندرعباس. نمی دونم شایدم پیش خواهرش و بقیه دوری تونو کمتر احساس کنه
مامان زهره
پاسخ
لطف دارید دوست خوبم اگه می شد حتما می بردمش
یاسمن( مامی فرشته ها )
9 دی 93 8:26
زهره جون چه تصمیم خوبی گرفتی حتما بهت خیلی خیل خوش می گذره . همه مادر ها به یک سفر تنها بدون بچه ها احتیاج دارند این جمله را من دوست دارم که میگه : اگر می خواهید از همسر و فرزندان خود مراقبت کنید ابتدا به فکر سلامت جسم و روان خود باشید
مامان زهره
پاسخ
آره عزیزم منم همین اعتقاد رو داشتم . اما آخرش هرجا باشیم دلمون پیش بچه ها جا می مونه . البته سفر خوبی بود و خیلی خوش گذشت .